Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6351 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
we must winnow away the refuse
U
اشغال انرا باید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cheque to a person's order
U
چکی که گیرنده وجه باید پشت انرا امضا کند
give it a good wash
U
خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
untenable
U
اشغال نشدنی غیر قابل اشغال
double coincidence of wants
U
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
him who
U
انرا که
i have a secure grasp of it
U
انرا گرفته ام
had searched
U
انرا می یافتید
i saw it
U
انرا دیدم
neither i or he sees it
U
نه من انرا می بینم نه او
i saw it my self
U
من خودم انرا دیدم
give it a rinse
U
انرا بشویید یا اب بکشید
imyself saw it
U
من خودم انرا دیدم
lowlander
U
اسکاتلندکه انرا lowlandsمینامند
send it by post
U
با پست انرا بفرستید
give it a twist
U
انرا پیچ بدهید
i had it signed
U
انرا به امضاء رساندم
he sold the good ones
U
خوبهای انرا فروخت
i am out of p with it
U
دیگرحوصله انرا ندارم
i do not have the courage
U
جرات انرا ندارم
i can make nothing of it
U
هیچ انرا نمیفهم
give it a shake
U
انرا تکان دهید
i cannot a to buy that
U
استطاعت خرید انرا ندارم
it mokes it yet easier
U
انرا اسانترهم میکند انرابازاسانترمیکند
i gave it a slight press
U
انرا کمی فشار دادم
i am out of p with it
U
دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
sculpsit
U
انرا تراشیده یاحجاری کرد
i kind of liked it
U
من تا اندازهای انرا دوست داشتم
shearling
U
گوسفندی که یک بار پشم انرا
i sold it to one abdullah
U
به عبدالله نامی انرا فروختم
they give it a good scrub
U
خوب انرا مالش میدهند
who will pay for it
U
کی پول انرا خواهد داد
you have perhaps seen it
U
شاید انرا دیده باشید
who will pay for it
U
کی هزینه انرا خواهد پرداخت
we made heavy weather of it
U
انرا خیلی سخت دیدیم
overshot wheel
U
چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
irrecocilably
U
چنانکه نتوان انرا وفق داد
it is past reclaim
U
دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
ormer
U
یکجور نرم تن یک دریچهای که انرا میخورند
i life that better
U
انرا بیشتر از همه دوست دارم
inimitably
U
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
an inseparable prefix
U
سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
you have perhaps seen it
U
ممکن است انرا دیده باشید
indiscerptible
U
ازهم نپاشیدنی که تجزیه انرا فانی نسازد
water bed
U
تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
whitleather
U
پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
sexto
U
کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
loaded dice
U
طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
it will not bear repeating
U
جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
rickshaw
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rackets
U
یکجور توپ بازی با چوگانی که انرا racket میگویند
dress coat
U
جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
rickshaws
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
ricksha
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
indian giver
U
کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
reversible propeller
U
ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
judgement dept
U
بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
waggonette
U
گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
to garble the coinage
U
مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
rose gall
U
برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
frumenty
U
گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
leadsman
U
کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
retro rocket
U
موشک اضافی فضا پیما که انرا در جهت مخالف حرکت دهد
telescopic chimney
U
دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
pope's eye
U
غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
vanishing cream
U
کرم یا روغنی که چون بصورت بمالندزودخوردبرودیاپوست صورت انرا جذب کند
vacuum concrete
U
ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
money spinner
U
کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
controllable twist
U
تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
prolixity
U
بی ربط یاغیرلازم در اقرارنامه یااستشهادیه که ممکن است انرا از عداد دلایل خواهان خارج کند
hot money
U
منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
permanent income hypothesis
U
این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
occupancy
U
اشغال
run off
U
اشغال
littered
U
اشغال
sliver
U
اشغال
run-off
U
اشغال
littering
U
اشغال
paltry
U
اشغال
riffraff
U
اشغال
cultch
U
اشغال
occupations
U
اشغال
occupation
U
اشغال
litter
U
اشغال
wastes
U
اشغال
junk
U
اشغال
waste
U
اشغال
culch
U
اشغال
swill
U
اشغال
rubbish
U
اشغال
litters
U
اشغال
slithering
U
اشغال
trash
U
اشغال
slithers
U
اشغال
scrap
U
اشغال
swilling
U
اشغال
scrapped
U
اشغال
scrapping
U
اشغال
swills
U
اشغال
offal
U
اشغال
scraps
U
اشغال
slither
U
اشغال
slithered
U
اشغال
tot
U
اشغال
garbage
U
اشغال
tots
U
اشغال
trashing
U
اشغال
run-offs
U
اشغال
trashes
U
اشغال
trashed
U
اشغال
swilled
U
اشغال
dump
U
اشغال
paultry
U
اشغال
occuration
U
اشغال
kitchen stuff
U
اشغال
inhabitancy
U
اشغال
busied
U
اشغال
busier
U
اشغال
busies
U
اشغال
busiest
U
اشغال
pig's wash
U
اشغال
raff
U
اشغال
soilage
U
اشغال
refusing
U
اشغال
throw away
U
اشغال
busy
U
اشغال
busying
U
اشغال
refused
U
اشغال
refuses
U
اشغال
refuse
U
اشغال
draff
U
اشغال
band project filter
U
فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
flash card
U
ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
to take up
U
اشغال کردن
preoccupations
U
اشغال قبلی
to fill up
U
اشغال کردن
tenantless
U
اشغال نشده
preoccupation
U
اشغال قبلی
slopped
U
اشغال خوری
occupied
U
اشغال شده
ashpit
U
پیت اشغال
occupier
U
اشغال کننده
occupiers
U
اشغال کننده
unoccupied
U
اشغال نشده
dreg
U
ته نشین اشغال
dump bucket
U
سطل اشغال
dumpish
U
اشغال وار
busy signal
U
علامت اشغال
wastebaskets
U
اشغال دان
fill up
U
اشغال کردن
take up
U
اشغال کردن
occupies
U
اشغال کردن
occupant
U
اشغال کننده
occupation of position
U
اشغال موضع
laystall
U
اشغال دان
slop
U
اشغال خوری
occupancy
U
اشغال کننده
slopping
U
اشغال خوری
tenure
U
نگهداری اشغال
indwell
U
اشغال کردن
grub street
U
اشغال گذرنویسندگان
hold back
U
اشغال کننده
seizures
U
اشغال هدف
offscourings
U
اشغال کثافت
occupants
U
اشغال کننده
ashcans
U
اشغال دان
occupy
U
اشغال کردن
occupying
U
اشغال کردن
stinkpot
U
اشغال دان
wrack
U
اشغال سبزی
rag picker
U
اشغال برچین
pigwash
U
بساب اشغال
wastebasket
U
اشغال دان
ashcan
U
اشغال دان
seizure
U
اشغال هدف
racked
U
اشغال گیر
occupations
U
اشغال کردن
occupation
U
اشغال کردن
vacant
U
اشغال نشده
waste
U
اشغال زباله
racks
U
اشغال گیر
wastes
U
اشغال زباله
wracked
U
اشغال گیر
occupation
U
اشغال تصرف
wracks
U
اشغال گیر
garbage
U
اشغال خاکروبه
rack
U
اشغال گیر
occupations
U
اشغال تصرف
voters
U
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voter
U
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
phyrgian cap
U
یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
fettling
U
شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
loganberry
U
میوه تمشک قرمز رنگ که انرا تمشک خرس مینامند
loganberries
U
میوه تمشک قرمز رنگ که انرا تمشک خرس مینامند
trashes
U
بصورت اشغال در اوردن
holder
U
گیرنده اشغال کننده
holders
U
گیرنده اشغال کننده
scavenges
U
در اشغال کاوش کردن
scavenged
U
در اشغال کاوش کردن
scavenge
U
در اشغال کاوش کردن
jakes
U
اشغال درهم ریخته
Recent search history
Forum search
2
New Format
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1
tink and grow rich
3
Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
1
they have to be self-consistently determined.
1
just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
1
ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com